گل گندم

...در خیال من بمان...

....اما خودت برو...

...آنکه در رویای من است مرا دوست دارد...

...نه تو !...

 
نوشته شده در شنبه 29 مهر 1391برچسب:,ساعت 13:24 توسط فروینا| |

 برای تو نامه ای می نویسم ...دلتنگی که دست از سر دل بر نمی دارد.دلتنگی که فاصله را نمی فهمد ! نزدیک باشی و اما دور ...دور ...دور !تنها که باشی تمام دنیا دیوار و جاده است .تمام دنیا پر از پنجره هایی است که پرنده ندارند ...پر از کوچه هایی که همه ی آن ها برای رهگذران عاشق به بن بست می رسند ! فکر کن پای این دیوارهای سرد و سنگین چه لیلی ها و مجنون ها که می میرند ! خون بهای این دل های شکسته را چه کسی می دهد ؟! 

  حالا نشسته ام برایت نامه ای بنویسم .می دانی ،نامه ها می مانند حتی وقتی برای همیشه پنهان باشند و کسی که باید ، آن ها را نخواند ! قرار نیست این را هم بخوانی ...قرار نیست بیقراری ام را بفهمی ! قرار نیست بدانی که چند جای این نامه با اشک خیس شد و چند واژه را پنهان کرد ...قرار نیست بفهمی که دوست داشتن چقدر سخت و عشق چه درد بزرگی است ...قرار نیست که بفهمی چقدر دوستت دارم !و چه اندازه این دوست داشتن پیرم کرد...اما برایت این نامه را می نویسم برای روزی که تو هم دلتنگ باشی ! دلتنگ کسی که دوستش داری...برای روزی که هزار بار پشت پنجره رفته باشی و هزار قاصدک را بوسیده باشی ! برای روزی که به هوای هر صدای پایی تا دم در دویده باشی و با بغضی سنگین در انتظارش نشسته باشی ! برای شب هایی که در تمام فال های حافظ هم خبری از آمدنش نباشد و هزاربار پیراهنش را بوییده باشی ! 

تو فکر می کنی آن روز چند سال خورشیدی دیگر است ؟آن روز چقدر از هم دور شده باشیم ؟ پای کدام بن بست کنار کدام درخت پایین کدام پنجره برای آخرین دیدار گریسته باشیم ؟ 

هنوز زود است ...برای تو که از حال دلم غافلی زود است ..نباید بفهمی که این روزها چقدر دلتنگم ...نباید بفهمی که قدم هایم هر روز پیر و پیرتر شده اند ! و هر روز سایه ام ،کمرش خم و خم تر می شود !این روزها برای گریستن دیگر باران را بهانه نمی کنم ...برای بیقراری ام سراغ پنجره ها نمی روم ...وقتی قاصدکی روی شانه ام می نشیند دیگر از تو خبری نمی گیرم شاید نشانی ام را گم کرده ای...گیسوانم یک در میان سپید و سیاهند مثل روزهایی که یک در میان شاد و ناشاد می گذرند! کوچه ها را که نگو ...بی خبرتر از آن می گذرم که پنجره ای برایم گشوده شود ...تکان دستی ، سلامی...خیال کن غریبه ای که او را هیچ کس نمی شناسد !هنوز هم ایستگاه ها را دوست دارم ...نیمکت هایی که بوی تنهایی می دهند .هنوز هم انتظار را دوست دارم .هنوز هم زل می زنم به هر قطاری که می گذرد ...به دست هایی که توی هوا تکان می خورند و به بوسه هایی که میان دود ...گم می شوند ! خوش به حال قطارها همیشه می رسند ...اما من ...هیچ وقت نرسیدم ! هیچ وقت ...تمام زندگی ام فاصله بود ...

این نامه باشد برای روزی که یکی از این قطارها مرا هم با خودش برده باشد ...چمدانی پر از نامه جا می ماند برای تو، از مسافری که عمری عاشقت بود ...

نوشته شده در یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:,ساعت 16:28 توسط فروینا| |

اون لحظه...

اون لحظه که گفتی...

...یکی بهتر از تور و پیدا کردم...

...یاد اون روزایی افتادم...

...که به صدتا بهتر از تو گفتم من بهترینو دارم... 

  

 

 

 

 


 

 

نوشته شده در یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:,ساعت 13:16 توسط فروینا| |

...شهریارم یادت هست..

در جاده های پیچ در پیچ...

...صبح یک روز بهاری...

به بهانه تولد تو...

تولد تو...

با نوازش دستهای تو در دستهای من...بوی دریا...

ریتم آرام زندگیمان آن روز زمزمه این آهنگ بود...

...یادت هست...

 آغوشتو به غیر من به روی هیشکی وا نکن

منو از این دلخوشیها آرامشم جدا نکن

من برای با تو بودن پر عشق و خواهشم

واسه بودن کنارت تو بگو به هر کجا پر میکشم

....

منو تو آغوشت بگیر آغوش تو مقدسه

بوسیدنت برای من تولد یک نفسه

چشمای مهربون تو منو به آتیش میکشه

نوازشه دستای تو عادت ترکم نمیشه

 ....

فقط تو آغوش خودم دغدغه ها تو جا بذار

به پای عشق من بمون هیچکسو جای من نیار

مهر لباتو رو تن و روی لب کسی نزن

فقط به من بوسه بزن به روح و جسم وتن من

نوشته شده در چهار شنبه 19 مهر 1391برچسب:,ساعت 13:11 توسط فروینا| |

 قصه بگو ...

...تا بخوابم... 

امشب قصه آمدنت را ميخواهم شهریار...

...ميخواني!؟...

نوشته شده در چهار شنبه 19 مهر 1391برچسب:,ساعت 12:41 توسط فروینا| |

 برای دوست داشتنت...


از من...


....دلیل میخواهند....


چشمانت را به من قرض میدهی؟؟!

نوشته شده در چهار شنبه 19 مهر 1391برچسب:,ساعت 12:30 توسط فروینا| |

 

 بی تو هم....



روزگار گذشت....



اما شهریارم....



خدا می داند....



فقط خدا....



که چگونه؟!!!!!

 

 

نوشته شده در دو شنبه 17 مهر 1391برچسب:,ساعت 10:55 توسط فروینا| |

 شهریارم...

دارم ملوديت را با سه تار و چهره ات را با سیاه قلم تمرين مي کنم...

مي خواهم بنوازمت نقاشي ات کنم...

شعر که به دلت ننشست عزیزترینم...

...بعضي ها عجيب سرزنشم مي کنند...

فکر مي کنم...کمي حسوديشان مي شود...

که تو هر چه سنگ مي زني من عاشق تر مي شوم ...

آنها هنوز نمي دانند که همه ديوانگان را نمي شود با سنگ راند...

بعضي هايشان با سنگ ديوانگيشان چند برابر گل مي کند و مي شکفد و بزرگ مي شود...

شهریار،بعضي ها خيال مي کنند تو هم مثل همه اي...

مثل همه ای که هستند و کم هم نیستند...

بگذار اين گونه خیال کنند اینگونه من خيالم راحت تر است ...

...عزیزترینم...

نوشته شده در دو شنبه 10 مهر 1391برچسب:,ساعت 10:47 توسط فروینا| |

گوش کن شهریارم:

....

...تو نمی دانی...

...ماندن به پای کسی که دوستش داری...

...قشنگترین...

...اسارت زندگی ست...

نوشته شده در چهار شنبه 5 مهر 1391برچسب:,ساعت 9:47 توسط فروینا| |

بیا حواسمان را پرت کنیم...

مال هر کسی دورتر افتاد...

...عاشق تر است...

اول من...

...حالا...

حواسم را بده...میخواهم پرتابش کنم!!!!

نوشته شده در سه شنبه 4 مهر 1391برچسب:,ساعت 15:27 توسط فروینا| |

شهریارم...به من گفتی که طبع شاعریت را کور کرده ام...

من در جواب برایت شعری می نویسم:

...گوش کن...

...

شاعری...

بساط شعرش را چید...

وزن...

ردیف...

قافیه...

...شعرش ته کشید...

اما...

در مسیر چشمان تو...

...دوباره...شاعر...شد...

...عزیزترینم...

نوشته شده در شنبه 1 مهر 1391برچسب:,ساعت 13:27 توسط فروینا| |

بعد از تمام باران ها

بعد از برف ها

حرف ها...

حرف ها...

تو خواهی آمد!

قول داده بودی.

خاطرت هست؟!


نوشته شده در شنبه 1 مهر 1391برچسب:,ساعت 13:3 توسط فروینا| |


از اولین و آخرین نامه ای که برایت نوشته ام

هیچ پاسخی نرسیده!

ولی خوشحالم که برگشت نخورده،

حتما به دستت رسیده!!!

 

نوشته شده در شنبه 1 مهر 1391برچسب:,ساعت 12:35 توسط فروینا| |

من...

از شما گفتن تو بدم می آید...

عزیزم...مرا سرد خطاب مکن...

...این پاییز...

می خواهم تا افتادن آخرین برگ...

با تو...

...دیوانگی ها کنم...

نوشته شده در شنبه 1 مهر 1391برچسب:,ساعت 11:49 توسط فروینا| |

اندوهت را به برگها بسپار...

...شهریارم...

اولین صبح پاییزی ات بخیر...

نوشته شده در شنبه 1 مهر 1391برچسب:,ساعت 11:48 توسط فروینا| |


Power By: LoxBlog.Com